ملی گرایی پهلوی، برنامه پرخرج و پرهزینهای بود که هیچ سنخیتی با بافت اجتماعی، هویت ملی و مذهبی ایران نداشت و ترکیبی از عناصری مثل باستان گرایی، اقتدارگرایی تمامیت خواهانه، ملی گرایی افراطی و تجدید طلبی که هدف آن از بین بردن نگاه و تفکر سنتی از ساخت اجتماعی مردم ایران بود.
به گزارش جام جم آنلاین، مجری اصلی این سیاست رضا شاه بود. او در شرایطی به قدرت رسید که ایران در نهایت ضعف خود به سر میبرد و آخرین شاه قاجار کوچکترین دخالتی در اوضاع مملکتی نداشت. از این رو، رضا خان که از قبل پلههای ارتقای مقام و جایگاه نظامی و سیاسی خود را طی کرده بود توانست از حمایتهای خارجی و برخی از عناصر داخلی بهرهمند شود و با استفاده از سیاست مشت آهنین ضمن سرکوب برخی از مخالفان خود زمینه انقراض سلسله قاجار و روی کارآمدن حکومت پهلوی را از طریق رای مجلس بدست آورد. البته در نحوه و چگونگی این رای گیری و انطباق آن با موازین قانونی حرف و حدیثهای فراوانی مطرح شده است، اما با این وصف همین اتکای به رای نمایندگان هم از آغازین روزهای شکل گیری سلطنت پهلوی با بیاعتنایی و بیتوجهی از سوی رضا شاه مواجه شد و او از همه امکانات برای استقرار دیکتاتوری و سلطه استبدادی خود استفاده کرد. دوران حکومت ۱۶ ساله او، با اتفاقات مهمی همراه بود و مجموعه اقدامات او که تحت عنوان نوسازی مطرح شد تغییراتی را در سطح جامعه ایران ایجاد کرد. تغییر رویکردهای در سطوح مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، تاکید ویژه روی مباحث ایران گرایی و ایران باستان، شدت گرفتن سبک زندگی مردم از مبانی و معیارهای سنتی به سمت تجدد که بدون در نظر گرفتن شرایط خاص بومی و فرهنگ اسلامی صورت گرفت باعث شد که جامعه ایرانی از جوانب مختلف با تضادها و شکافهایی در حوزههای اجتماعی روبرو شود.
باستان گرایی افراطی
یکی از نقشهای داخلی در تأثیر باستانشناسی دورۀ رضاشاه را باید در شخص رضاشاه جستوجو کرد. تأثیرپذیری او از گذشته باستانی ایران را علاوهبر تلقینات اردشیر جی که روحیۀ باستانگرایی و اسلامستیزی را در او ایجاد کرد، باید در سفرهایی دانست که سبب شد بازدیدی از آثار باستانی و قدیمی ایران داشته باشد. اولین بازدید سردارسپه از آثار کهن ایران در سال ۱۳۰۱ اتفاق افتاد، زمانی که وی وزیر جنگ بود و به قصد استقبال از احمدشاه قاجار عازم جنوب شد از یادگارهای اصفهان و شیراز بهویژه تخت جمشید دیدن کرد. او گفته بود: «امیدوارم پس از ترمیم خرابیهای اساسی مملکت که هم از آثار آن مردمان بیعلاقه است]قاجار به تعمیر و احیاء جاودانی آثار لایزال پیشینیان نیز بپردازم، خاصه قبر فردوسی که دیر زمانی است آرزوی عمارت آن را در دل دارم.»
در دومین سفر او که به منظور رفع غائله خوزستان بود، از اصفهان، فارس، خوزستان، عراق کنونی و در بازگشت از کرمانشاه دیدن کرد. او با یادی از ایوان مداین گفته بود: «متأسفانه راه ما از طرف دجله نیست که طاق خسرو انوشیروان را ببینیم و یکی از آثار با شکوه و افتخار عهد ساسانیان یا آئینه عبرت را تماشا کنیم.» وی در این بازدیدها ضمن اظهار علاقه به تمامی آثار گذشته، مشخصاً احیای دورۀ باستانی را و هر آنچه را که رجوع به اقتدار پیش از اسلام است، مورد تأکید قرار می دهد. درسال ۱۳۱۱ پس از دوسال اکتشاف در تخت جمشید، رضاشاه برای چندمین بار به آنجا سفر کرد. در این بازدید که هرتسلفد و گدار دو ایرانشناس اروپایی حضور داشتند. تمام اکتشافات، شامل دالان معروف به سردروازه پلکانی، حجاریهای بدیع آن، عمارت حرم از عمارت خشایارشاه، سرستونهای بزرگ گاو نر و انسان هخامنشی، تالار دوازده ستون و... بسیاری دیگر آثار و اشیاء بدست آمده معرفی شد.
در اواخر دهۀ سالهای ۱۹۳۰ میلادی آلمان نازی بر فعالیتهای تبلیغاتی و فرهنگی خود در ایران افزود. انجمن ایران و آلمان، نشریات گوناگونی را منتشر ساخت. سخنرانیها و بازدیدهایی را ترتیب داد و به طور کلی موجبات تسهیل مبادلات فرهنگی بین دو کشور را فراهم ساخت. از سال ۱۹۳۳ م. آلمانها به انتشار مجلهای به زبان فارسی به نام ایران باستان پرداختند. این مجله یکی از چند ارگان رسمی وزارت تبلیغات آلمان به حساب میآمد. مجله ایران باستان نقش بسزایی در ترویج ناسیونالیسم ایرانی داشت. موقعیت استراتژیک ایران میان شوروی، افغانستان و هندوستان و مرزهای گستردۀ آن با ترکیه و عراق (مرکز ناسیونالیسم عرب) ارزش ایران را به عنوان یک مرکز تبلیغاتی (ناسیونالیسم ایرانی) بالا برد.
نمود باستان گرایی در مظاهر اجتماعی و شهری
معماری دوره رضاشاه در نگرش باستانگرایی خود مشخصاً به دو دورۀ هخامنشیان و ساسانیان توجه بیشتری دارد. دلیل آن به تنهایی میتواند آثار بیشتر به جامانده از این دو سلسه باشد. اما، در نگاه معمارانه، عناصری که مورد بهرهبرداری و یا تقلید قرار گرفتند به دو گونه بود. اول، عناصر مشخص معماری در بنا نظیر ستونها، سرستونها، پایه ستونها، پنجرهها، پلکان، ورودیها، قوسها و دهانهها. دوم، عناصر تزیینی نظیر نقوش برجسته، حجاریها، مجسمهها، کنگرههای بام و... طاق کسرای ساسانی برای موزه و ستونها و سرستونهای تختجمشید برای بانک و بناهای اداری و نظامی به کار گرفته شد.
در دوران پهلوی اول، هنرمندان ایرانی و غربی که سازندۀ بناهای دولتی و آموزشی و صنعتی بودند، برای اولینبار با نوعی انتخاب تاریخی روبه رو شدند. البته این انتخاب به گونهای ناچار و اجباری انجام شد و نه اختیاری.
میزان این استفاده که از چه دوره و یا به چه مقدار باشد، بیش از آن که نتیجه برداشت، بینش و یا ذوق هنرمندانه معماران باشد بازتاب تبلیغات، جو سیاسی، تأثیرات وارداتی معماری غرب و خواست حکومت بود که با آگاهی تمام صورت گرفت.
ساختمان بانک ملی ایران که در ۱۳۰۹ ساخته شد برای اولین بار معماری باستانی ایران و معماری اروپا را در یک جا عرضه میکند. در این بنا نقش فروهر دوباره پس از ۲۵۰۰ سال از طرف دولت با آگاهی تمام مورد استفاده قرار میگیرد. این آگاهی تمام، ضمن بازشناسی معماری باستانی توانست با ایجاد نوستالژی تاریخی، منجر به ساخت آثار به یادمانگونه در این دوره شود. مجموعه بناهای رضاشاهی میدان مشق (باغ ملی) و اطراف آن با احداث بزرگترین ساختمان مونومنتال این مجموعه یعنی کاخ شهربانی، این احساس را به دیگران انتقال داد. اگرچه متأثر معماران از فضای سیاسی باستانگرایی بودند، توانستند با تعدد بناهای ساخته شده فضای معماری باستانگرایی را تنوع ببخشد.
در بررسی تحلیلی بناهای این دوره، آن بناهایی که در حوزه نفوذ باستانگرایی قرار گرفتند میتوان دو دسته تقسیم کرد، ۱. بناهایی که به طور قاطع از عناصر و نشانههای باستانی استفاده کردند. کاخ شهربانی، شهربانی دربند، بانک ملی، مدارس فیروز بهرام و انوشیروانی و نیز ساختمان فرش توسط معمارانی طرح و اجرا شد که برای آنها کشف آثار تاریخی باستانی، اتفاقی تازه بود که نپرداختن به این پدیدهها در تأسیس بناهای جدید، به دلایل مختلف ممکن نبوده است. ۲. بناهایی که ملهم و برگرفته از بناهای باستانی بوجود آمد. بدون آن که مستقیماً تقلیدی از فرمها و یا عناصر معماری هخامنشی، اشکانی و ساسانی داشته باشند.
در این دسته از بناها، معماران در گذر از تکرار و تقلید یکنواخت و با ذوق خود روی به طرح آثاری آوردند. هرچند که در این روی آوردن نشانههای باستانگرایی وجود داشت.
بناهای متعدد و ازجمله شاخصترین آنها ساختمان وزارت خارجه و موزه ایران باستان و همچنین بناهایی چند در استانهای شمال ایران توانست؛ این اقتباس را به نحوی که نشانگر حال و هوای معماری باستانی باشد، به تصویر درآورد. اما در این روند، بنای آرامگاه فردوسی در توس که به هنگام کنگره بین المللی فردوسی افتتاح شد، نمونۀ کامل و نگرش ناب در احیاء معماری باستانی بود.
رویکرد باستان گرایانه و تاکید بر ملی گرایی افراطی در دوران پهلوی دوم با شدت بیشتری دنبال شد. او از اواخر دهه ۳۰ شمسی تلاش کرد هویتی ملی را پایهگذاری کند که تلفیقی از عناصر هویتی غرب و ایران باستان بود و هیچ نسبتی با تفکر و معیارهای دینی نداشت. بر همین اساس شاخصههای اصلی هویتی از نگاه پهلوی و دستگاههای تبلیغاتی آن زمان شاه محوری، باستان گرایی و احیای تمدن باستانی، غرب گرایی بود. پهلوی دوم در این مسیر در پی آن بود تا با بهره گیری از ابزارها و نهادهای گوناگون مثل رادیو و تلویزیون، سینما، کاخ جوانان و... ملی گرایی را به عنوان یک جریان قالب فرهنگی جا بیندازد. با این وصف، جامعه ایرانی، چون از همان ابتدا بر مولفههای دینی هویت ایرانی تاکید داشت هیچگاه تسلیم این صحنه آرایی نشد و به موازات تلاشهای فرهنگی پهلوی دوم جنبشی اجتماعی را در برابر این گفتمان حکومتی براه انداخت تا در برابر هویت ساختگی و دستوری محمدرضا شاه مقاومت کند.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد